خاطرات سفر ما در یک هفته هخر مهرماه
سلام ما بعد از یک هفته برگشتیم 23 مهر ماه ساعت 5 صبح حرکت کردیم به طرف تهران مهران از اول گذاشتیمش تو ماشین خواب بود چند بار بیدار شد برای شیر خوردن و دوبارم پوشاکش را عوض کردیم ساعت 1 ظهر بود که رسیدیم خانه عزیزم تا شب همه دایی و خاله به دیدن مهران امدن تا شب بهمان خیلی خوش گذشت 24 مهرماه یک ماه از تولد مهران گذشت شب مراسم عقد پسر داییم بود ظهر خانه خاله ام دعوت بودیم بعد از ناهار من رفتم اریشگاه و مهران را به خاله و مامانم دادم وقتی از اریشگاه برگشتم خاله ام به مهران چند باری شیر داده بود و شیری برای دخترش نمانده بود . ساعت 6:30 رفتیم سالن عروسی مه...
نویسنده :
میترا
16:24